سلام بازم بعد یه تاخیر طولانی برگشتیم که بنویسیم یعنی چاره ایی جز نوشتن نیست . این چند هفته ایی که نبودم بنویسم یعنی نشد که بنویسم نه این که نشد یعنی حوصله نشد،اتفاق خاصی نیافتاد.جز دید و بازدید های همیشگی و گشت و گذار البته با یه تولد .تولد گل پسر عمو شهروز و چند روزی هم باز مریضی امان از دست این مریضی. اون چند روز تعطیلی ما که دلمون خوش بود که قراره کلی واسه خودمون بگردیم مصادف شد با مریض شدن بابا شهریار و بعد ازون پانی و بعد هم من که چشمتون روز بعد نبینه و بعد از گذشت نوش جان کردن ۶ تا آمپول هنوز آثارش هست. ولی به هر حال توی این فصل مریض شدن چیز عجیبی نیست همینطور هم که شنیدم خیلی از دوستای گلم با نینیاشون مریض بودن که ا...