اندر احوالات روزهایی که گذشت....+یه قرار عالی
این چند هفته ایی که نبودم بنویسم یعنی نشد که بنویسم نه این که نشد یعنی حوصله نشد،اتفاق خاصی نیافتاد.جز دید و بازدید های همیشگی و گشت و گذار البته با یه تولد .تولد گل پسر عمو شهروز و چند روزی هم باز مریضی امان از دست این مریضی.
اون چند روز تعطیلی ما که دلمون خوش بود که قراره کلی واسه خودمون بگردیم مصادف شد با مریض شدن بابا شهریار و بعد ازون پانی و بعد هم من که چشمتون روز بعد نبینه و بعد از گذشت نوش جان کردن ۶ تا آمپول هنوز آثارش هست.
ولی به هر حال توی این فصل مریض شدن چیز عجیبی نیست همینطور هم که شنیدم خیلی از دوستای گلم با نینیاشون مریض بودن که ایشالله همه خوب شده باشن.
داشتم میگفتم تو اون چند روز تعطیلی ما فقط روز جمعه رفتیم بیرون که اونم پارک شهروند بود به همراه دوستای بابا شهریار عمو ابی و عمو منصور که خیلی هم خوش گذشت و پانی با مهرگل دختر عمو ابی حسابی مشغول بازی و شیطونی کردن بودن
این عکس بعد از یه عالمه خاک بازی گرفته شده
این عکس هم بعد از یه آب تنی حسابی
در طول هفته هم که اتفاق خاصی نبود و آخر هفته هم که تولد ارمیا پسر عمو شهروز بود که به پانی و نیکا و ارمیا حسابی خوش گذشت این وسط پانی یه دوست جدید پیدا کرد یاسین پسر خاله ارمیا که خیلی پسر شیرین و دوست داشتنی بود و خیلی بامزه میرقصید .
ارمیا جان تولدت مبارک
پانی و ارمیا و یاسین پسرخاله ارمیا
و اما این هفته که مثل چشم بهم زدنی گذشت به جز اینکه دنبال خونه ازین بنگاه به اون بنگاه املاک بودن اتفاق خاصی نیافتاد امشب هم که خونه بابا جونینا هستیم .
تا آپ بعدی که امیدوارم طولانی نباشه بای.
اینقدر فکرم مشغول بود که یادم رفت بگم.یکشنبه گذشته یه قرار نینی سایتی داشتیم با دوستای گلم مانلی و پسر گلش آراد،خاله مانیا،رویا ی عزیز با دختر بلا و شیطونش آیناز،عاطفه جون و پسر فینگیلی و با مزه اش آرتین و سیمین جونم با دختر خوش خنده و جیگرش سوین.خیلی خوش گذشت جای همه دوستان خالی.پانی کلی با آیناز و آراد بازی کرد .حیف که دوربین نبرده بودم ازین قرار به یادموندنی عکس بگیرم .ایشالله دفعه بعد......