من رفتم شهربازی
سلام به هم دوستام که میان و به روز نوشت ،هفته نوشت و ماه نوشته های من سر میزنن و اونا رو میخونن و لطف میکنن و نظرشون رو هم میگن .
امروز اومدم تا از شب خوبی که گذروندم بگم که مامان بنویسه که بزرگ شدم یه وقت یادم نره.من دیشب با مامان و بابا رفتم دو تا پارک.اومممممممممممم
اول رفتم از این پارکها که تاب و سرسره دارن بعدشم رفتم شهر بازی تازه ساینا و عمو صادق هم بودن حسابی به من و ساینا خوش گذشت یکم هم اووف شدیم من آرنجم ساینا هم زانوش .ولی خیلی خوب بود خیلی خوش گذشت .
آخیش کاش مامان وبابا من رو همیشه ببرن( عزیزدلم باشه همیشه میبریمت)
بعد از اون هم رفتیم خونه مامان جونم که خیلی عاشقشم و یه عالمه با عمه شهرزادم بازی کردم کلی هم واسش رقصیدم
از دیشب عکس ندارم ولی بار بعدی که رفتم حتما دوربینمون رو به مامان میگم با خودش ببره که عکس بگیرم و بعد عکسش رو بزارم اینجا که هم دوستام اونا رو ببینن هم خاطره اون شبم بیشتر توی ذهنم بمونه باشه .
خب تا یه بار دیگه و یه اتفاق خوب دیگه بای بای.