pani is my sweet life

روزای خوب

1389/10/12 17:41
نویسنده : pani's mom
1,083 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به همه دوستای خوبم

خدا رو شکر ماه گذشته روزا و شبای خیلی خوبی داشتیم و همش به مهمونی و عروسی گذشت به جز اون چند روزی رو که پانی مریض بود و خدا رو شکر الان خیلی بهتر شده ولی دارو هاش دوره ۵۰ روزه است که الان ۱۴ روزش گذشته .

سه شنبه شب گذشته عروسی عمو دادوود یکی از بهترین دوستای بابا شهریار بود که حسابی خوش گذشت امیدوارم زیر سایه پروردگار همیشه خوشبخت باشی عمو داوود

 

پانی و بابایی

روز چهارشنبه رو هم همش خواب بودیم شب گذشته اش ساعت ۵ صبح خوابیده بودیم و واسه همین روز مون تا بعد از ظهر به خواب گذشت

شبش هم به زور بابا رو از پای کامپیوتر بلند کردیم که ما رو ببره بیرون .رفتیم خونه بابا جون یه خورده اونجا بودیم و بعد هم به قول پانی رفتیم که یه تابی بسوریم(بخوریم)

پنج شنبه شب هم که شب خونه بابا جونینا بودیم و پانی هم کلی خوشحال بود که حسابی با ارمیا و نیکا بازی  و شیطونی کردن .

و اما از بلبل زبونیای عسلک ما.....

دختر کوچولوی ما هی که به سنش اضافه میشه حرفاش هم بزرگتر میشه هرچند که همه رو از خودمون ضبط میکنه و بعد هم پخش

دیروز کنارم نشسته بود و منم شده بودم پارک بادی و و هی بالا پایین میپرید آخریاش حسابی کفرم در اومده بود هی تذکر دادم که بسه که یهو اومده توی صورتم و گفت اگه یه بار دیگه گفتی من میکشمت .میبینین تو رو خدا بچه بزرگ کنی که اینجوری بگه بزرگ بشه احتمالا ما رو از خونه بندازه بیرون

تازگی ها هم که عاشق سریال قهوه تلخ شده و هروقت من و بابایی میشینیم نگاه کنیم اونم پایه میشه و با ما کلی میخنده هرچند واسه بچه ما بد آموزی داره همون واژه کذایی که خودتون میدونین.

 

پسندها (416)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)